به راه افتادن دخملی
سلام عزیز دلم دخملم این روزا در حال تلاش برای وایستادن و قدم برداشتن هستی طوری که هی میخوای تند تند قدم برداری چون یه مدت سوار روروئک بودی فکر میکنی همونجوری تند تند باید قدم برداری و این شد که تا الان دو باری زمین خوردی البته بار اول که بابا مراقب شما بود با دماغ خوردی زمین و سرت یکم باد کرده بود چنان گریه میکردی که جیگرم سوخت برات و مرتبه دوم دیروز بود که برای مراسم فاطمیه رفته بودیم خونه مامانی (مامان مامان منیژه) که بازم زدی زیر گریه اینروزای سخت هم تموم میشه عزیزم فقط باید یکم صبور باشی قربونت برم ...
نویسنده :
مامی مهدیه
13:09